سرزمین من کجاست

balochzohreh1@gmail.com

سرزمین من کجاست

balochzohreh1@gmail.com

"نقش ابرقدرت ها در معادلات جهانی و منطقه" و میرسوبان

امروز جریان تجزیه طلب بر آنست تا معدودى از جوانان احساسى و دور از فضاى منطق را با تحریک احساسات و تعصبات قومى و نژادى و وطنى عیله وحدت ملى اقوام ایران بر انگیزد و رابطه آنان را با یک دیگر قطع نماید و ...!"

در این مقاله و مقاله ھاى دیگر، میر سوبان فقط نگرانى شدید خود را از کنده شدن بلوچستان از چھار چوب مقدس ارضى ایران ابرازمى دارد و از اول تا آخر ھمین ایده جدایى را گو و باز گو مى کند و ھمین یک آھنگ را تا آخر صفحه گرامافون کھنه اش مى نوازد و تکرار مى کند و ھرچه بد و نا سزا است حواله معدود نیروھاى '' تجزیه طلب نوکر ابرقدرتھا " مى کند. در حقیقت میر سوبان از اراىؑه راه خود برای مشکل اساسی مورد بحث اش طفره میرود و شانه خالى مى کند. در مقاله ھا و نوشته ھاى میر سوبان که مورد نظر قرارگرفته، مھم ترین بخش از حقیقت، از قلم افتاده است. یعنى سھم رژیم ج.ا نسبت به جنایاتى که در حق اکثریت مردم ایران و بخصوص جامعه ملى- مذھبى بلوچ و یا دیگر ملیتھای ساکن در ایران، روا شده به عمد به بحث گذاشته نشده است و در مورد افشاى جنایات آشکار حکومت ولایت فقیه، نه به کمبودھاى مردم و جنبش بلوچستان، بلکه به سر کوب و تخریب افکار و سازمانھاى بلوچ پرداخته که ھنوز از زیر باراستبداد ج.ا کمر راست نکرده اند. حتى وى اشاره اى از تجاوز رژیم به آزادیھاى فردى و اجتماعى و حقوق شھروندى نمى کند. آنچه که میر سوبان امروز مى گوید، رھبران حزب توده در تمام عمر حیات بى ثمرشان و بخصوص بعد از ٥٧ و تا ادامه جنگ خانمان سوز و تا زمان نابودى خودشان، به مراتب پخته تر، ماھرانه تر و با ملات و چربى بیشتر، سفسطه کردند تا در میان جوانان و بخصوص انقلابیون، ایده ھاى بسا سازش کارانه بى محتوا را رواج دھند که باتمام خدمت گذاریھا نسبت به ج.ا در تله افتادند. از آخوندھا، چند آتشه تر آخوند شدند و و سرانجام ذوب گشتند. قانون طبیعت است، در یک زمان، در دو مکان و جبهه متفاوت قرار داشتن و بودن، ھم از منطق بدور است و ھم با زمان ھم خوانى ندارد.

آقاى سوبان، تنگ نظر ترین و نادانترین آدامھا، کسانى ھستند که حقیقت را فدای شعار ھاى کور میھن پرستى مى کنند و از این طریق و با مطرح کردن این شعار نان مى خورند. وطن، زادگاه ھر انسانى، بسا عزیز و مقدس است اما، انسان بودن شرطى مھمتر براى محفوظ ماندن ومقدس بودن وطن عزیز از شر ھر سود جویى و بھره برى است. ھمانطور که جمھورى اسلامى ایران براى تداوم حیات و منافع کوتاه مدت ودراز مدت خود، نھان و آشکار در مساىؑل داخلى دیگران انگلک و دخالت مى کند، دیگران، از کشورھاى اسلامى برادر گرفته تا امپریالیستى و صھیونیستى در مساىؑل داخلى ایران دخالت مى کنند! تا نقاط ضعف آنرا بھتر بشناسند و راحتتر امتیاز کسب کنند و قراردادھاى غیر علنى و غیررسمى ببندند و مردم ایران را سر کیسه کنند. این کشف و مقوله جدیدى نیست و از زمان حاکمیت انسان اندیشمند بر کره خاکى تا دنیاى مدرن امروز ھمراه بشر بوده و خواھد ماند. ھوشیارى ھر طرف در این معامله مھم است که در مقابل آنچه مى پردازد، چه مقدار و چه دریافت مى کند. منفعت و مالکیت خصوصى منبع و سر چشمه اصلى این نوع تفکر بوده و ھست. آنچه که باید مورد بحث و احترام قرارگیرد، آن است که در این چھار چوب مقدس مورد نظر شما چه مى گذرد! آیاعدالتى در کار ھست و قانونى مدون که از حقوق ضعیف ترین بخشھاى این جامعه حمایت کند و مورد احترام و کاربرد دستگاهھاى اجرایى باشد یانه؟ قانون از رھبران و مدیران مانند سایر اعضاى جامعه حمایت مى کند یا اینکه اقشار و طبقات زیر دست به زیر بار رشوه و نا برابرىو تبعیض و۔۔۔۔ له و لورده و تحقیر مى شوند؟ آیا صداى ضعیف ترین قشر جامعه به گوش کسى مى رسد و پاسخى مى گیرد یا از زندانھا ی بى نام و نشان کھریزک ھا و از خاورانھاى رژیم و دیگر قبرستانھا سر در مى آورند؟ بھتر مى بود که قلم را به این سو به جولان در آورد و از تجاوز دستگاه حاکم به حریم عمومى و خصوصى بحث را غنا بخشید. اینھا ھمه تعجب آور نیست که وحشت از جدایى را که زمینه اش ھم فراھم نیست به ھیئت ھیولایى بزرگ جلوه داد؟

مردم به نتیجه انتخابات ریاست جمھورى ٨٨ اعتراض کردند. به خیابانھا آمدند، چگونه با آنھا رفتار شد. به جوانان معترض، دختران و پسرانى که به خود جراؑت داده بودند تا خواسته ھاى بجا و انسانى خود را مطرح کنند، در خیابانھا به گلوله بسته شدند. از زندانھاى رژیم در تھران و سایر شھرستانھا سر در آوردند. در کھریزک چگونه با آنھا رفتار شد؟ در کوى دانشگاه چه؟ آیا عاملان اصلى جنایت که ھمان سران رژیم ج.ا ھستند، مورد سؑوال و باز خواست در یک دادگاه صالحه و عمومى و علنى قرار گرفتند و شما که از شعار " تجزیه طلبى معدودى جوانان احساساتى" خواب پریشان مى بینید، این تجاوزھا به حقوق انسانى را از مسوؑلین بالا و پایین ج.ا سوؑال کردید و اظھار نظر نمودید که این وضع و بر خورد غیر انسانى براى مردم ایران با آن فرھنگى که شما از آن یاد مى کنید، قابل تحمل نیست؟ ھر داستانى مانند ھر سکه اى دو رو دارد که متاسفانه شما در قضاوتھایتان یک روى و مسلماً با عینک خود آن را مى بینید.

شما که با ارقام و اعداد خوب ھستید، آیا تاکنون آمارى از کشته شدگان ایران و بخصوص مردم بلوچ که مستقیم و غیر مستقیم توسط رژیم یکه تاز ولایت فقیه ترور، به بھانه ھاى واھى به جوخه ھاى اعدام سپرده و یا نا پدیده شده اند، فراھم کرده اید؟ یا فعلاً به دلیل پریشانی تان از شعارھای بقول خود تجزیه طلبانه صلاح به اراىؑه دادنشان نیست؟ رژیم بجاى حل مشکلات سیاسى و اقتصادى مردم، حرکتھای آزادى خواھانه و دمکراتیکشان را به دولتھاى اروپا و امریکا نسبت داده و با گلوله داغ و ننگ تجاوز پاسخ داده و مى دھد و آن " پیوند و فرھنگ تاریخی" که شما بارھا به رخ تجزیه طلبان مى کشید، چیزى، بجز اعدامھاى جمعی عجولانه، خاوارنھا، کھریزکھا، کوى دانشگاه ھا و ..... جھت ادامه حیات زشت این رژیم باقى نمانده است. آیا گناه تجزیه طلبان در ترازوى قضاوت شما سنگین تر از جنایات رژیم که گوشه اى از آن ذکر شد میباشد؟

چندى قبل در کشور انگلیس بخشى از مردم به خیابانھاى چندین شھرریختند، سوختند و غارت کردند و اخبار فارسى بى بى سى از زبان نخست وزیر انگلیس گفت: باید به مردم گوش داد و آموخت! و بجای آنھا را جاسوسان، روسیه، امریکا، فرانسه، ایران، مصر، سوریه، لیبى، چین یا القاعده و غیره قلمداد نکرد. نسبت دادن مبارزات به حق مردم به تحریک خارجیھا و نسبت دادن مبارزان به جاسوسھاى ابر قدرتھا ، روش نان خورى و حکومت کردن، ھم در زمان رژیم پھلوى بوده و ھم امروز روش ماندن و نان خوردن ج.ا است. این طرز تفکر دیکتاتورھایى است که در مقابل خواست مردم کمبود منطق دارند تا مبارزات آزادى خواھانه مردم را با شدت تمام زیر این سر پوش رسوا شده و گندیده سر کوب کنند. این نوع تجزیه و تحلیل و بر خورد، کار خاىؑن ترین رژیمھایى است که با مردم خود بیگانه اند. رژیم مطالبات سیاسى، اقتصادى و فرھنگى و اعتراضات مردم را بى شرمانه دسیسه خارجیھا ارزیابى مى کند. تفاوت در تحلیل و شانه خالى کردن از زیر بار مسوؑلیت را دریاب. در یک جامعه با دیکتاتورى و استبداد یکه تازانه ولایت فقیه و درتضاد با آزادیھای دموکراتیک و جامعه ای نیمه دموکراتیک که دست سرمایه داران گلوى مردم را به شدت مى فشارند، حد اقل تفاوتى وجود دارد. یکى عوامل خارجى را مقصر اصلى و دیگرى با تمام کمبودھاى دمکراسى سرمایه دارى، عوامل داخلى و شرایط زندگى این بخش مردم را سبب اعتراضات توده اى مى داند طبعاً ھم ھر کدام به شیوه خود با آن برخورد میکنند!

میر سوبان اطمینان داشته باشید، قبل از آنکه بلوچھا جدا شوند و نجات یابند! مجموعه مردمان ایران به عنوان یک ملت واحد از آنچه که امروز بر آنھا مى گذرد، باید آزاد شوند و در تعیین سرنوشت خود شریک باشند. آنگاه است که نمود فرھنگ والاى اسانى بر فراز فلات ایران سایه مى گستراند. براى رھایى از چنگ دیو ولایت فقیه، ھمه به پشتیبانى ھم احتیاج دارند. خرافات را در میان خود با آگاھى از دانش و تعلیم و نیز از ھمه مھمتر تربیت سیاسى خویش و احترم به حقوق انسانى ھمدیگر، از بین ببرند. رژیم و سیستم فکرى حاکم را که از طریق اشاعه خرافات و چاه جمکران و نیز ساختن و ایجاد بیش از ٢٠٠٠ قبر امام زاده در سال، به حیات خود ادامه مى دھد، ریشه کن کنند. داستانھاى آن چنانى که خامنه اى از مادر که متولد شد " فریاد کشید یا على" و عکس خمینى در نیم کره ما دیده شد و موى سرش را در میان آیه ھاى قران پیدا کردند، در میان توده ھاى عامى رواج داده نشود. به جایش سیستمى را حاکم گردانند که به حق شھروندى تمام مردمى که در ھر گوشه و کنار سرزمینى بنام ایران زندگى مى کنند، احترام گذاشت.ھیچ فردى به ھیچ دلیلى مورد تحقیر و تبعیض واقع نشود. شرایط کار و تعلیم براى ھمه بطور مساوى و فرصتھای برابر آماده شود. آموزش خواندن و نوشتن به زبان مادرى ھر کودک و بالغى که از بى سوادى رنج مى برد، رایگان فراھم شود. زنان از حق مساوى انتخاب زندگی و حقوق برابر با مردان بر خورد باشند. نھادھاى قانون گذارى، اجرایى و قضایى مستقل و کارشان توسط شوراھاى محلى که توده ھاى مردم قدرت حذف و نصبشان را داشته باشند، کنترل و بازرسى شوند۔ بورکراسى دست و پاگیر، رشوه خوارى و دزدى از بین برود. بن بستى بنام ولایت فقیه بیش از ٧٠ ملیون مردم ایران را با این باور که شعور واراده ندارند و باید میمون وار تقلید کنند تحقیر نکند.

سرنوشت بلوچھا در شرایط کنونى ایران بستگى مستقیم به سرنوشت زحمتکشان، دھقانان، طبقه کارگر و نیز خلقھاى عرب، ترک، ترکمن، کورد، فارس، بختیارى و لور و مازندرانى وگیلکی و طالشی و .... دارد. شخصیتھا و سازمانھا و احزاب بلوچى که این رابطه را درک نمى کنند یا عمداً نادیده مى گیرند، لقمه را از پشت سر در دھان مى گذارند و راه بسا پرپیچ و طولانى را براى رسیدن به ھدف ترسیم مى کنند و زمان مبارزات عدالتجویانه، تساوى و آزادى خواھانه ملت بلوچ را طولانى تر خواھند کرد . مبارزات مردم بلوچ ھر چند دلیرانه و بیباکانه و سازمان یافته و حتى به اعتقاد شما با حمایت ھر قدرت بزرگ خارجى که پشتش خوابیده باشد، سرانجامى نخواھد داشت. پس نگران اتحاد، ھمکارى و ھم یارى مردم ایران باشید و نه '' معدود جوانان احساساتى". سرنوشت ملت بلوچ سواى بقیه دیگر فاکتورھا، در ایرانى دمکراتیک و آزاد و مستقل، توسط خود ملت بلوچ در یک رفراندم آزاد و ھمگانى، تعیین خواھد شد که دلخواھانه و آزادانه بخشى از ایران بمانند و یا به نفعشان است که جدا و مستقل شوند. مردم سرتاسر ایران بشمول بلوچھا تا آن زمان به آن مرحله ازرشد سیاسی و اجتماعی خواھند رسید که به بلوچھا و یا ھر ملتی دیگر که بنا به شرایط حاکم سیاسی، اقتصادی و اجتماعی نخواھند جزئى از کشوری بنام ایران باشند، بدون خون ریزى و متمدنانه به حل این معضل به پردازند. تا آماده بودن چنین شرایطى، راه طولانى را باید پیمود و شما نگران این نباشید تا با پیش داوریھای آن چنان در لفافه ھم مبارزات مردم ایران و ھم مبارزات بلوچھا را مانند تحلیگران جیره خوار رژیم به ابرقدرتھاى بیگانه نسبت دھید.

سرنوشت مردم بلوچ گره کورى با سرنوشت تمام مردم ایران خورده است. این گره کور تا آنگاه که حکومتھایی تجاوزگر و مستبد ھمچون جمھوری اسلامی موجودیت ذاتی و معنوی داشته باشند باز نخواھد شد۔ شما اگر از جدایى بلوچھا به عنوان یک ملت رنجیده مى شوید و دوست دارید مرزھاى ایران مقدس و دست نخورده باقی بماند، حد اقل از مشکلات و بلاھاى مشترکى که در ھر ساعت و روزانه بر سر این مردم مى بارد، سخن بمیان آورید وشجاعانه راه و چاره عملی و واقعی نشان دھید! یادتان باشد براى یک انسان مرز خاکی ھیچ تقدسى ندارد و آنچه که باید اھمیت داشته باشد، آن است که باید با چشم دل و دیده بصیرت باید دید که در درون این قرار دادھای سیاسی بنام مرز چه مى گذرد. در حقیقت و به قول عام " ھرجا شو گیریه، خو گیریه" ! در آن چھار چوب قراردادى که تجاوز به حقوق انسانى حد و مرز ندارد، حرمت انسان به زیر پاى نا بخردان کوبیده مى شود، حقیقت وعدالت لکه دار مى شود و مرز انسانیت تنگ نظرانه زندانى توھم و خرافات مى شود و به نام عشق کذایى وطن پرستى به حق انسان تجاوز مى شود و جنایت و ظلم و استبداد به نھایت اوج خود مى رسد، براى باز یابى حرمت انسانى و باز سازى و حاکمیت فرھنگ انسانى، لازم است، دیوارھاى ظلم و جنایت را فرو ریخت و با شور سرشار از عشق به عدالت و برابرى و آزادى از نو بنا کرد و این راھى آسان نیست و ھرکسى به سادگى از ھمه چیزش نخواھد گذشت.

به قول بلوچھا به سرى که درد نمى کند، دستمال نمى بندند. بلوچھا نه مشکل زا و نه مشکل بوجود آورنده ھستند. انسان در ذات خود اصالتاً موجودى شریف و آرام است، اما آنچه که وى را دیو صفت مى کند و خوى زشت مى دھد، شرایط زیستی است که به خصوص از ھم نوع خودش به وى تحمیل مى شود. پس خیالت راحت، اول برادریت را ثابت و بعد ادعاى ارث کن که "معدود جوانان" احساساتى قصد دارند بلوچستان را جدا بکنند. " معدود جوانان احساساتى" که نمى توانند کارى از پیش ببرند و سران امپریالیسم ھم با چندین قرن تجربه، آنقدر احمق نسیتند که ریش و عبایشان را به دست تعداد اندکى از "جوانان احساساتى" ناسیونالیست تنگ نظر بلوچ بدھند!

برعکس دید و درک شما، آمریکا و انگلیس و فرانسه- دنیاى غرب و طرفدارانش، خواھان ایرانى یک پارچه ھستند. آنھا بھتر و راحتتر مى توانند ایران یک پارچه اى را با داشتن یک دولت مرکزى قوى کنترل کنند و بدوشند. ایا فکر مى کنید حمله آمریکا و متحدان به افغانستان و اقعاً براى نابودى طالبان بود؟ از آنجایى که دولتى که بتواند تمام افغانستان را کنترل کند بر سرکار نبود و القاعده از نفوذ فراوانى برخوردار و خطر تجزیه پشتونستان از افغانستان ملموس بود ، دولت دست نشانده کرزاى را روى کار اوردند و با بلیونھا دولار خرج و ھزاران کشته و زخمى، قصد بر قرارى دولتى دست نشانده و قوى را دارند. زیرا کنترل آنھا بر مردم افغانستان و به غارت بردن منابع افغانھا، آسانتر و کم خرجتر است. ھمین روش غرب نسبت به ایران و ھر کشور دیگرى ھم صدق مى کند. یوگسلاوى سابق را ملاک نیاورید، که یوگسلاویاى سابق قربانى تضادھاى روسیه و غرب شد و در مقابل روسیه براى انتقام جویى افخازیا را به رسمیت شناخت!

اجازه بدھید تا چند مثال زنده دیگر بیاوریم، جمھورى کنگو (زییر) کشورى بسیار ثروتمند است و مانند ایران کثیر الملله. جریانھاى ناسوینالیستى مختلف آن مسلح و به مراتب قوى تر از چند جوان به گفته شما احساساتى غیر مسلح بلوچ ھستند. دولتھاى غربى، سرمایه گذاریھا و تلاشھاى دیپلماتیک فراوانى مى کنند تا دولتى مقتدر و یک پارچه بر کنگو حاکم شود. کوردستان ھم ثروتمند است و ھم از موقعیت استراتژیکى برخوردار و در دو قدمى ما واقع شده و کوکار مردمش را در ھر صبحگاه مى شنویم وحقاً و تحقیقاً تعداد " جوانان احساساتیش" نسبت به بلوچھا قابل مقایسه نیست. آنھا مبارزه سازمان یافته را حد اقل ٥-٦ دھه قبل از بلوچھا آغاز کرده اند و امروز با حاکم بودن دولتى دست نشانده و ضیعف بر عراق و حاکمیت دولتى محلى و طرفدار سر سخت غرب بر کوردستان عراق، بعد از سرنگونى رژیم بعث، ھیچ کشورى حتى غربى به اصطلاح انسان دوست و صلح دوست حاضر نیست آن را به رسمیت بشناسد، چرا ؟

شما بدرستى از دولت دست نشانده کرزاى یاد کرده اید و استقلال طالبان را نسبت به کرزاى ستوده اید.! ھردو، نورى المالکى و ھم جناب کرزاى مزدور غرب و ھردو دوستان نزدیک سران ج.ا ھستند. نورى المالکى، در ضمن دست نشانده بودن آمریکا، نسبت به ج.ا پا از گلیم دوستى فراتر گذشته و به مرحله ازدواج رسمى نھاده است. چه باعث شد که شما دست نشانده بودن نورى المالکى را ندیده اید و از آن حرفى به میان نمى آورید؟ از نقش ایران در سر نگونى رژیم بعث و نیز رژیم طالبان حرفى به میان نمى آورى که رئیس جمھور سابق ایران، محمد خاتمى علناً اعلام کرد" ما امکانات شناسایى را در اختیار امریکاھا قراردادیم، دشمن، دشمن ما، دوست ماست" ! دولت کرزاى در افغانستان و دولت نورى المالکى در عراق ھردو، روى یک سکه اند وروى دیگر ھمان سکه فرصت طلب بودن شما خوابیده که مقوله ھا و پدیده ھاى زنده و در حرکت را ارزیابى نمى کنید و روابط و عمل کردشان را نمى خواھید ببینید و بدانید .

مسؑله ما، اینھا نیست. مشکل ما این جا است که میر سوبان از مصیبتھایى که مردم ایران و بخصوص ملت بلوچ از آنھا رنج مى برند، سخنى به میان نمى آورند و راه حلى که چگونه مردم ایران از چنگال دیو ولایت فقیه رھا شوند اراىؑه نمى دھند. این طریقه اندیشدن چیزى تازه نیست و ھیچ قصد و منظورى و تھمتى ھم در کار نیست۔ این نوع اندیشه اى است که بسیاری از مبارزان و انقلابیون راستین دھه پنجاه و شصت با آن آشنایى دارند. بعد از ٥٨ که ارتجاع فاشیستى- مذھبى بر ایران میخ مى کوبید و حاکم مى گشت، حزب توده که ھیچ زمان در حیات خود نتوانسته یک تحلیل مستقل از شرایط خاص سیاسى، اقتصادى و فرھنگى ایران اراىؑه بدھد و با آن تحلیل پیش برود، مردم ایران را از امپریالیسم امریکا به وحشت انداخته بود و با چشم دوخته به شرایط موجود و با گوش باز به دھان ارتجاع که فرمان ارتجاع را چگونه با تحلیل به اصطلاح " مارکسیستى " سفسطه کند و بخورد مردم بدھد. ارتجاعیى که بدرستى دریافته بود و حیات خود را در جنگ و ادامه جنگ مى دید. حزب توده با شعار میھن در خطر است به حمایت بى چون و چراى از جنگى ارتجاعى و خانمان سوز و پشتیبانى از ارتجاعیترین بخش مذھب شیعه و خون خوارترین رھبران عقب مانده عصر حاضر پرداخت که در نھایت به نابودى حزب توده و ناتوانى سایر نیروھاى انقلابى منجر شد. نوشته ھاى این ھنگام میر سوبان وتفکر نھفته درآن، یاد آورد داستان معروف بچه گرگ و بزغاله است!

م.و.کوھگنجى ١٢ شھریور ماه ١٣٩٠

منبع :دریافت ایمیل 

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد