سرزمین من کجاست

balochzohreh1@gmail.com

سرزمین من کجاست

balochzohreh1@gmail.com

زن بلوچ در تیغ نگاه وبلاگ نویسان (استون )

حضور و مشارکت اجتماعی "زن" در بلوچستان برگرفته از فرهنگ بلوچ و آن نیز شکل گرفته همپای با ارزش های شرقی است، فرهنگ عفیف و متمدن بلوچ هیچگاه نمی تواند در جایگاه نقد فمنیستی و برهنگی غربی قرار گیرد.

اگر در تبیین جایگاه ارتباط و حضور اجتماعی "زن" و ارزش های فرهنگی بلوچ معیارهای اصالت دار و ریشه ای را که در فرهنگ بلوچ حقیقتِ وجود است مورد جستجو قرار دهیم، این تعریف هویتی مورد پذیرش عام و بلامنازع است و در غیر این صورت هرگونه ابهام و غرض ورزی در معرفی هویت "زن بلوچ" عامل انحطاط و حتی سقوط خواهد بود.

بدون تردید جایگاه زن در جامعه بلوچستان متفاوت با نگاه جوامع غربی و دیدگاه های فمنیستی افراطی است، فرهنگ و اصالت بلوچ با هویت او شکل گرفته و دوام یافته است، هویت و فرهنگ در نزد بلوچ امری گریخته و اخلاق ستیز نیست بلکه از اصلی ترین مفاهیم ضروری در شناخت ساختار اجتماعی و فرهنگی بلوچ است.

"زن بلوچ" در تمام برهه های تاریخی توانسته است تمدن و فرهنگ ایرانی را در خود نهادینه سازد، از گذشته های دور تاکنون زن بلوچ هویتی معین و خدشه ناپذیر داشته است که این هویت در راستای فرهنگ شرقی- ایرانی و بلوچی تعریف شده است.

اما آنچه که بیش از همه جای تعجب است اینکه برخی و از جمله برخی از اهالی وبلاگنویسان بلوچ "سوء استفاده گلشیفته از بدن خود برای جهانی شدن" را ستوده و خط شکنی او از مسیر اخلاق و ارزش هنری را "اقدامی شجاعانه" تعبیر می کنند!

دفاع یک وبلاگنویس بلوچ از عریان گرایی هالیوودی و "به نمایش گذاشتن صحنه ی عریان زن در رسانه و سینما" به باور من شرم آور و حتی در جامعه روشنگرای بلوچ غیر قابل پذیرش و مذموم است، مردم بلوچ همواره ارزش های فرهنگی خود را به نسل های پسین به امانت سپرده اند، این هویت تاریخی مولفه ها و ویژگی های منحصر بفردی دارد.

رازگو بلوچ

http://razgobaloch.blogfa.com

نباید به ارزش های فرهنگی و عادات و رسوم اجتماعی بی محابا تاخت به صرف این که از مد ها و مدل های روز دنیا به دورند. اساسا در مباحث مردم شناسی اصل و استانداردی وجود ندارد که بتواند مبنا قرار بگیرد. چند شوهری در "تبت" همانقدر پذیرفتنی است که "چند همسری" در شرایط پیشین (وشاید حال) بلوچستان. طلاق های روزمره در اروپا همانقدر غیر عجیب است که اکراه شدید از آن در بلوچستان و افغانستان و عربستان. همه چیز را نیاز و شرایط پیرامونی تعیین می کند. اگر کسی از تغییر می گوید اولین اشتباهش این است که بگوید شرایط همان شرایط باشد اما تغییر را هم باید دعوت کرد.

بحث در باره زن بلوچ و بایسته ها و نبایسته ها، و باید ها و نباید های آن بحث بسیار پیچیده و گمراه کننده ای است. وقتی که فی المثل صحبت از نقد ملا و تبلیغ جماعت بود با وجود آن همه حساسیت فوق العاده موجود هرگز چنین عبارتی را به کار نبردم و بدون هیچ شبهه و تردید آنچه را که باور داشتم بیان کردم. اما چه شده که در باره این موضوع به ظاهر بسیار معمولی و کم حساسیت و باورپذیر تر که اتفاقا در باره اش بسیار هم گفته اند و نوشته اند از لفظ " پیچیده و گمراه کننده" استفاده می کنم؟!

حقیقت این است که همانگونه که خیلی از عزیزان هم به درستی معتقدند گاهی بحث روشنفکری روز دنیا در خصوص پاره ای از مسائل سنتی ما خلط مبحث است و گمراه کننده و بی اثر. بحث در باره زن بلوچ هم به گمانم اینگونه است. و بهترین نگاه در باره اش نگاهی پراگماتیستی (عملگرایانه و کاربردی) است و پرهیز از ایده آل ها. پرهیز از ایده آل ها نه به عنوان یک تاکتیک، که به عنوان یک استراتژی.

بحث زن به گمانم در هر زمان و هر مکان با دیگری متفاوت است و حد ایده آلی را از پیش نباید ترسیم کرد. روشنفکران هم مختصات فرهنگی را در خصوص اینگونه مباحث به رسمیت شناخته اند. حال باید دید نقطه کاربردی ما در این مقطع زمانی کجا است؟ ایا داریم به سمت درست می رویم؟ آیا در جا می زنیم؟ و یا شاید برگشت به عقب هایی هم در جامعه مان مشاهده می شود؟

عین همین نگاه در باره مسئله "زن بلوچ" صدق می کند. انکار و تردید و مقاومت غریزی چاره نیست. باد سرانجام ما را با خود خواهد برد. اگر نه فقط عرض خود می بریم زحمت تاریخ می داریم. اگر نگاه مان کارکردی و پراگماتیک باشد دغدغه های اهل مقاومت هم تا حدی زیاد حل خواهد شد. یعنی تغییر مرحله به مرحله حساب شده. یعنی پذیرش اصل تغییر در ابتدای کار. یعنی مدیریت تغییر. یعنی استقبال آگاهانه از تغییر و نه منفعلانه و از سر ناچاری تسلیم تغییر شدن، و سپس به جای خوشحالی از آن به عنوان یک فاجعه یاد کردن.

مرز ارتباط (یاسر کرد)

http://www.ganjamin.blogfa.com

می دانید که یکی از عوامل مهم فقر زنان چیست ؟ نداشتن توانایی و توانمندیهای عمومی است. حالا بگذریم از مهارتهای تخصصی و ویژه که لازمه زندگی در دنیای مدرن امروز است و بسیاری از زنان بلوچ ما برای طی طریق در این مسیر راه درازی در پیش دارند. به همین دلیل سازمان ملل متحد ، یکی از مهمترین اهداف هزاره سوم را به توانمند کردن زنان برای جلوگیری از فقر الویت بندی گرده است.

عاجزگ به قول گل بی بی که فقط در سرحد بکار می رود ، صفت نازیبایی است که زنان باید از خود دور کنند. اما واقعا" چه قدر به زنان کمک کردیم تا از عاجزگ و ضعیفه لغت فارس دور شوند؟ چه قدر زنان ما توانسته اند توانمندیهایشان را بالا ببرند؟ اصلا" آیا فقری که امروز گریبان جامعه ما را گرفته است و بدبختانه اولین قربانیان آن زنان هستند بدلیل حصارکشی بر گرد زنان و آنان را دور کردن از اجتماع نیست؟

می دانید چرا زن بلوچی که در کرمان دیدم قابل تحسین بود؟ چون نخستین شرط زیستن که همانا ارتیاط برقرار کردن با دیگران را بدرستی بلد بود. و در غیاب مردان خانواده اش مشکلاتش را بدون اتکا برآنها حل می کرد. می دانید چرا امثال خانم نارویی ها قابل تحسین اند چون در جامعه مرد سالار ما که همه چیز را بر متر سنتهای قرون وسطایی اش اندازه می گیرد فائق آمده و اعلام می کند که ما می توانیم.

آیا زمان آن نرسیده است که زنان بلوچ و به قول گل بی بی عاجزگ های بلوج خود را از درون برقع و چادرهای سیاه مرگ آفرین بیرون کشیده و توانمندیهایشان را فریاد بکشند؟

آبگینه (حوا نارویی)

http://banohava.blogfa.com/

این تفکر حاکم بر جامعه ی بلوچ ثمره پیشینه سالهای سال مرد سالاریه که با بدعت ها و تعصبات در هم تنیده شده،و زن بلوچ نا خواسته یا خود خواسته خودش رو با این روند سازگار کرده تا بتونه به حیات خودش ادامه بده.

برادر رحیم مسئله رو از دیدگاه یک انسان بلوچ نگاه کن،بلوچ اسلام رو پذیرفت اما اسلام در نفس دین منعطفی بوده نیاکان ما وقتی دریافتن اسلام اداب و رسوم اونها رو اکرام میکنه هضمش کردن.ولی امان از تحریف ها.اما نمی خوام به زمانی بپردازم که در اون نیستیم مقایسه ساده دختر بلوچ امروز با دیروز تفاوت ها رو آشکارمیکنه،انکار ناپذیره که بگیم این همون زن بلوچ با همون طرز تفکر و حال و هواست.تفکر شما تا جایی توانایی ایستادگی داره که یا این قشر رو کمرنگ کنه ودر سایه نگاه داره یا هزینه های جبران ناپذیری رو که شاهدش هستیم رو به جامعه بلوچستان تحمیل کنه و تجربه در سایر جوامعی که این گونه قدم برداشتند اثبات این مساله رو برای ما آسون نموده که حاصلی نافرجام داشته و داره.

گرفتن ارزشهای هویتی بلوچ و نگاه تک بعدی به اسلام نتیجه ای جز از دست رفتن هر دو را ندارد.

پس چاره چیه؟

ما نیازی به الگوی لبنان و مالزی و اندنزی و عربستان نداریم زن بلوچ قابلیت الگو بودن رو داره به پشتوانه ادب و منش و اخلاق با تکیه به هنر و ذوق و استعداو خلاقیت ذاتی و ژنتیکی زنی که ذاتا دیزاینر و طراح است. از لباس تا دکور منزل تا فلسفه اخلاق و بسیاری دیگر، پس لطف کنید برای زن بلوچ نسخه نپیچید.در شکوفایی زن بلوچ اگر حمایتی نیست ممانعتی هم نباشد.

دختر بلوچ با پتانسیل هایی که مختصرا گفتم قابلیت هضم مدرنیته، سنت،هنر،سیاست،تکنولوژی و حتی تفکر مذهبی رو داره. اما با به روز شدن در سایه هویت، روح زمانه تغییر میکنه و ما رو هم با خود به جلو میبره دیر یا زود اما خوبه که خودمون همگام بشیم.

سرزمین من کجاست (زهره بلوچ)

http://zohrehb.blogspot.com

هنگامی که علیا ماجده المهدی ، آن دختر مصری شجاع در یک اقدام تابوشکنانه تصاویری عریان ازخود در وبلاگش برجای گذاشت ، نمادی شد از اعتراض به قوانین ضد زن . نمادی شد از اعتراض علیه حکام پدرسالار و جنس‌گرای کشور مصر . اقدام علیا با واکنش تند اسلامگرایان تاریک اندیش روبرو شد و ریختن خون این زن جوان را به یک وظیفه دینی مبدل کردند.

واکنش های مثبت و همچنین منفی از سوی دیگران نسبت به این عمل وی بسیار زیاد بود . یکی از واکنش های مثبت اینکه تنها اندکی پس از آن ، کارزارهای حمایتی بسیاری براه افتاد و بسیاری در دفاع از این اقدام تصاویر لخت خود را در فضای مجازی به معرض نمایش گذاشتند . آنها تنها می خواستند بگویند ” هر کس اختیار بر بدن خود را دارد ” . اقدام گلشیفته را ادامه همان کارزار باید تلقی کرد . موجی که سر باز ایستادن ندارد . هنرمندی که مقابل دوربین عکاس روزنامه فیگارو شجاعانه ایستاد و بدن نیمه برهنه خود را به نمایش گذاشت تا مظهر یک تابو شکنی بزرگ شود . تا با اعتراضی اینچنین به حاکمان جمهوری اسلامی نشان دهد که اختیار بدن خود را خودش دارد و نه آنانی ، که به زور داس و درفش ، سالیان متمادی وی و هم نسلانش را با حجاب اجباری تحقیر کرده اند . گلشیفته بدون انجام چنین عملی نیز همواره خاری بود در چشمان حاکمان تاریک اندیش جمهوری اسلامی ، اما اینبار دشمنان دیگری هم در سنگر رژیم و علیه او شوریده اند . آنانی که فکر می کنند لخت شدن گلشیفته بهانه بزرگی به دست رژیم می دهد ، همانهائی که مدام با نق و نوق هایشان مبارزات مردم ایران برای رسیدن به آزادی و برابری را به بیراه برده اند . همانهائی که مدام شعار مبارزه بدون خشونت و مسالمت آمیز را نشخوار می کنند ، ولی آنگاه که پای عمل مشخص سر می رسد ، آن را نیز بر نمی تابند . حالا و پس از این بعینه خواهیم دید که همین ” معتقدان به اصلاح رژیم ” چه کارزارهای سخیفی علیه همین اقدام گلشیفته فراهانی براه خواهند انداخت . حرکت گلشیفته فراهانی یک نافرمانی مدنی بزرگ است و دهن کجی کردن به باید و نبایدهای این رژیم . نافرمانی های مدنی ، بهر شکل و شیوه ای ، دقیقا همان شکلی از مبارزه است که جنبش آزادی خواهانه و برابری طلبانه مردم ایران ، هم اینک ، بیش از هر زمان دیگری بدان نیاز دارد . از گلشیفته و اقدامش حمایت کنیم . (به نقل سایتی دیگر)

دیدگاه شما چیست؟

میر بلوچ

balochi.info

بعضی از دوستان اهل منطق و گفتگو نیستند در هر جایی که کم مِیآورند فوری یک برچسب چپ به طرف مقابل می زنند. این یک فرصت طلبی آشکار ی است که در دوران فعلی کاربردی ندارد.

وقتی صحبت از چادر سیاه میشود بعضی ها بدون توجه به اصل مطلب متوصل به دین و آیین میشوند. ما بعنوان بلوچ فرهنگ خاص خودمان را داریم که از نظر مد و لباس یک سری خصوصیات و شکلهای مخصوص را رعایت می کنیم. زنان بلوچ بر حسب موقعیت جغرافیایی و با توجه به آب و هوا ،لباسها و مدلهای مناسب خود را انتخاب می کنند. چادر سیاه به نظر من به چند علت در بلوچستان پسندیده نیست. شما میدانید که رنگ سیاه نورخورشید را جذب می کند. لباس زنان بلوچ از پارچه های کلفت نظیر مخمل و غیره همراه با سوزندوزی تهیه میشود که خود به اندازه کافی گرم است . اگر شما بروی لباسهای گرم چادرسیاه را هم اضافه کنید. در بلوچستان پوشیدن چادرسیاه با گرمای بیش از 30 الی 40 درجه طاقت فرسا و غیرممکن است. ثانیا" مدلهای لباس زنان بلوچ باید همخوانی داشته باشد. چادر سیاه با رنگها ی روشن و گلداروهمراه با سوزندوزی همخوانی ندارد. کسانی که چادر سیاه را با پیراهن رنگی و زی و آستونگ می پوشند بیشتر مادرانی هستند که از مدل های روز چیزی سر در نمی آورند یا اهل مد روز نیستند.

چندین دهه پیش بعضی از اقوام ما به ترکمن صحرا می رفتند. من می دیدم که آنها کت و شلوار با عمامه بلوچی می پوشیدند البته زابلی های دهاتی وقتی به شهر می آمدند از همین مدل استفاده میکردند که باعث مضحکه دیگران میشدند.

در فرهنگ تشیع اگر نگاهی بیندازیم می بینیم که عمامه سیاه برازنده علمای "سید" است و عمامه سفید هم جنبه عمومی برای دیگران دارد. من مطمین نیستم ولی شاید چادر سیاه یک روزی متعلق به سیده ها بوده است.

لباس سیاه و بخصوص چادر سیاه برای خانم ها در زمان عزاداری استفاده میشود که ما بلوچها در عزاداری از رنگ سیاه استفاده نمی کنیم و اخیرا" تعداد معدودی افراد بلوچ به تقلید از هموطنان شیعه این کار را میکنند.

دین اسلام به رنگ و لباس آویزان نیست . دین راه و روش زندگی است . در زمان قبل از انقلاب که زنان حجاب نداشتند. زن های بدکاره و ولگرد برای این که مشخص باشند در تهران همه از چادر سیاه استفاده میکردند. اکنون هم بسیارند زنانی که با سواستفاده از این پوشش به هرزگی خود ادامه میدهند(از خوانندگان بخصوص خانم ها به خاطر بکار بردن این لغات بی ادبانه معذرت میخواهم)

سال گذشته یک خانم محجبه مصری در آلمان توسط یک نفر غیرمسلمان در صحن دادگاه کشته شد. در بسیاری از کشورهای اسلامی مسلمانان این عمل را محکوم کردند و تظاهرات گسترده ای به راه انداختند. که عمل پسندیده ای است ولی سوال من از این مسلمانان متعصب و افراطی این است که در همین بلوچستان هر ساله ده ها قتل ناموسی اتفاق می افتد. ده ها زن توسط شوهران خود و یا افراد دیگر به قتل میرسند دها نفر از زنان بلوچ بعلت ظلم و زورگویی مردان خود سوزی میکنند. چرا کسی تظاهرات نمیکند چرا کسی از مظلومیت این زنان قربانی و بیگناه دفاع نمی کند در کشورهای دیگر اسلامی مثل افغانستان و پاکستان ف عربستان و مصر و ... هزاران زن بیگناه کشته میشود آیا خون این زنان مسلمان که توسط مسلمانان کشته میشوند بی ارزش و نجس است تنها خون آن محجبه که در آلمان کشته شده رنگی است؟ اگر مسلمانی و انسانیتی وجود دارد این حق طلبی باید در کشورهای اسلامی بیشتر مورد توجه باشد!

برای رشد گوهر مروارید تنها پوسته صدف و یا چادر سیاه کافی نیست. شرایط رشد مروارید باید مهیا باشد تا قطره داخل صدف تبدیل به مروارید شود. در فضای نامناسب از هزاران صدف ممکن است یکی یا چندتا تبدیل به مروارید شود و مابقی می پوسند. ولی اگر شما هزاران صدف را در یک شرایط مناسب و مساوی برای همه قرار دهید مثلا" عمق آب و درجه حرارت و غیره یامثلا" در آزمایشگاه با همان شرایط لازم باشد، همه صدف ها تبدیل به مروارید خواهند شد. تلاش یاسرها بیشتر در این جهت است که این شرایط نامناسب فعلی برای زنان بلوچ را تغییر دهند. اما کسانی که موقعیت خود را در خطر می بینند به بهانه های واهی که هیچ ربطی به دین و مذهب ندارد سد راه میشوند.

ملا مسلکان وقتی صحبت از حقوق زن میشود فوری اختلافات فیزیولوژی را پیش میکشند و با مغلطه بازی میگویند که زن با مرد فرق دارد ولی صحبت اصلی از تساوی حقوق و تبیعیض بین زن و مرد است.

حوا نارویی

یکی از دلایل این که حجاب به تدریج به قانون تبدیل شد اما تراشیدن صورت مردانجرم تلقی نشد، حضور کم رنگ رنگ زنان در عرصه های قانون گذاری بود . از نظراجتماعی نمی توان تفاوت چندانی میان حجاب زنان و تراشیدن صورت مردان قائل شد.

همان طور که موی زنان ممکن است باعث جذابیت آنان درجامعه شود ، تراشیدن صورتمردان نیز همین خاصیت را دارد. متأسفانه وقتی سخن از قانون می شود بلافاصله به بحث هایمذهبی وارد می شوند که آیا فلان موضوع از نظر مذهبی حرام است یا نه. حال آن کهبسیاری از موارد وجود دارد که ازنظرمذهبی حرام است اماجرم محسوب نمی شود.

اگر عده ای به اجباری بودن حجاب اعتراض دارند بدین معنا نیست که آنان مستنداتمذهبی حجاب را رد می کند یا اصلا می خواهند وارد بحث مذهبی شوند ، بلکه اصولاهرگونه اجبار اجتماعی را که بخشی از حقوق اولیه آنان را نادیده می گیرد ، مغایر باکرامت انسانی می دانند و جالب این است که برخی از کسانی که با حجاب اجباریمخالفند خود باحجاب هستند.

http://estoun.net/

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد